سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه گوی شبی خوشتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]
مدرسه راهنمایی متقین کافشان
درباره



مدرسه راهنمایی متقین کافشان


مدیر وبلاگ : مدیرآموزشگاه[145]
نویسندگان وبلاگ :
دبیر ادبیات[10]
دبیر حرفه وفن[12]
مشاور[60]
دبیر علوم اجتماعی[26]
مربی پرورشی[38]

آ رزوها

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن

دل تهی از خوب وزشت چرخ اخضر داشتن

 

نزد شاهین محبت بی پروبال آمدن

 

پیش باز عشق آ یین کبوتر داشتن

سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن

تن به یاد روی جانان اندر آذر داشتن

اشک را چون لعل پروردن به خوناب جگر

دیده را سوداگر یاقوت احمر داشتن

هر کجا نور است چون پروانه خود را باختن

هر کجا نار است خود را چون سمندر داشتن

آ ب حیوان یافتن بی رنج در ظلمات دل

زان همی نوشیدن ویاد سکندر داشتن

از برای سود در دریای بی پایان علم

عقل را مانند غواصان شناور داشتن

گوشوار حکمت اندر گوش جان آ ویختن

چشم دل را با چراغ جان منوّ ر داشتن

در گلستان هنر چون نخل بودن بارور

عار از ناچیزی سرو صنوبر داشتن

از مس دل ساختن با دست دانش زرّ ناب

 

علم وجان را کیمیا وکیمیا گر داشتن

 

همچو مور اندر ره همّت همی پا کوفتن

 

چون مگس همواره دست شوق بر سر داشتن

 

یاد یاران

ای جسم سیاه مومیایی

کو آن همه عجب وخود نمایی

با حال سکوت و بهت ، چونی

در عالم انزوا چرایی

آژنگ زرخ نمی کنی دور

زابروی گره نمی گشایی

معلوم نشد به فکر وپرسش

این راز ، که شاه یا گدایی

گر گمره و آزمند بودی

امروز چه شد که پارسایی

در رهگذر عزیز یاری

شاید که تورا به روی زانو

جاداشته کودکی سخنگو

 

 

روزیش کشیده ای به دامن

 

 

گاهیش نشانده ای به پهلو

 

گه گریه وگاه خنده کرده

 

بوسیده گهت سرو گهت رو

 

یک بار نهاده دل به بازی

 

یک لحظه تو را گرفته بازو

 

گامی زده باتو کودکانه

 

پرسیده ز شهر و برج وبارو

 

دنیا ی کودکیمان چقدر زیبا بود  کاش می شد به آن برگشت.؟

 


کلمات کلیدی: علم، آرزو، کیمیا، گلستان، نور


نوشته شده توسط 87/12/10:: 10:32 صبح     |     () نظر