سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
مدرسه راهنمایی متقین کافشان
درباره



مدرسه راهنمایی متقین کافشان


مدیر وبلاگ : مدیرآموزشگاه[145]
نویسندگان وبلاگ :
دبیر ادبیات[10]
دبیر حرفه وفن[12]
مشاور[60]
دبیر علوم اجتماعی[26]
مربی پرورشی[38]

معلم چو آمد? کلاس چو شهری فرو خفته خاموش شد. سخنهای نا گفته در دلها به لب نا رسیده فراموش شد. معلم گفت:" بیا احمدک درس دیروز را بخوان. بگو تا ببینم سعدی چه گفت؟ " زجا جست احمدک و بند دلش از این ناگفته حرف ناگه گسست. به لکنت بیافتاد و گفت:
بنـــــــــی آدم اعضـــــــــای یکدیـــــــــگرند کـــــــــه در آفرینـــــــــش ز یک گوهـــــــــرند
چـــــــــو عضوی بـــــــــه درد آورد روزگـــــار دگـــــــــر عضوهـــــــــا را نماند قـــــــــرار
تو کـــــــــه?... تو کـــــــــه...
وای یادش نبود? جهان پیش چشمش ســـیه روی شد. ندای محبت ز هر سو بلند گیرد؛ و نارفته در گوش شد.
معلم گفت به خوی گران:"مگر چیست فرق تو با دیگران؟ چرا احمدک کودنِ بی شعور نخواندی چنین درس آسان بگو؟؟
خدایا! چه میگوید آموزگار؟؟ مگر نمی داند که این در این میان بُوَد? فرق بین دارا و ندار.? که آنان به دامان مادر خوشند ولی... ولی من بی وجودش نهم سر به خاک. کنم با پدر پینه دوزی و کار? ببین! دست پُر پینه ام شاهد است.
معلم گفت: به من چه که مادر ز دستت داده ای? به من چه که دستت پُر از پینه است! رود یک نفر پیش ناظم که او به همراه خود یک فلک آورد.
احمدک چون این سخنها را بشنید ، ز چشمانش کور سوی دمید. به یادش آمد شعر سعدی و گفت :
تـــــــــو که از محنـــــــــت دیگران بی غمـــــــــی نشـــــــــاید که نامـــــــــت نهند آدمـــــــــی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مربی پرورشی 89/10/25:: 9:26 عصر     |     (بدون) نظر