وبلاگ :
مدرسه راهنمايي متقين كافشان
يادداشت :
يك روز زندگي
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فاطمه احمدي مهدي
خانم بديهيان همسر شهيد محمد ابراهيم همت : وقتي راننده امد براي اولين بار حاجي نشست در خانه و بند پوتين هايش را ارام ارام بست هميشه اين كار را داخل ماشين مي كرد بعد مهدي را بغل كرد مصطفي را هم بغل كرد و راه افتاديم توي راه خنديد وبه مهدي گفت :بابا تو روز به روز داري تپل تر ميشي فكر نمي كني اين مادرت چطور ميخواهد بزرگت كند نمي گفت (من)ميگفت (مادرت) امادگي دفاعي