وصيت نامه شهيد عبدالرضا احمدي :به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان به نام خداي قهار كريم عظيم .با دود بر حسين الگوي شهد و شهادت سرور شهيدان الگوي رزمندگان و با درود بر مهدي هادي فرمانده ي رزمندگان در جبهه هاي حق عليه باطل و بادرود به رهبر كبير زعيم عاليقدر رهبر و بنيانگزار جمهوري اسلامي بت شكن عصر حضرت ايت الله العظمي امام خميني امام خميني تمام ايمان تمام نور است با تمام ظلمت ايا ما نبوديم كه ميگفتيم اي كاش ما بو ديم و امام حسين را در صحراي كربلا در روز عاشورا ياري مي كرديم پس اي عزيزان بدانيد كه اينجا جبهه نيست اين جا كربلاست و صداي حين از كربلا بلند است كه ميگويد ايا كسي هست مرا ياري دهدپس اي ملت واي مت هاي اسلامي بپا خيزيد و تختهاي يزيديان را بر سر شان خراب كنيد زيرا بهاي ان خون حسين و يا ران حسين و خون بهشتي ها و رجايي ها و چمرانهاست واما تواي پدر اي كسي كه پينه هاي دستت حكايت از زحمات زيادي است كه برايم كشيدي اي حسين گونه اي كسي كه امانت را بدون خيانت به صاحب اصلي بازگرداندي مرا ببخش و شاد باش و اما تو اي مادر كه زبان در مدحت كوچك است قلم ناتوان از گفتن زحماتت درشهادتم هيچ گريان مباش زيرا با اين عمل دشمنان را شاد خواهي كرد شادباش ومانندكوه در برابر نا ملا يمات استقامت كن ومراحلال كن و به اميد نابودي كفر (دعاي هميشگي خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار از عمر ما بكاه بر عمر او بيفزا )با تشكر از شما كه وصيت نامه ام را ميخوانيد
خاطرهاي ازشهيد حسن باقري (حدودساعت سه صبح امد يك نقشه هم دستش بود و خسته پزسيدم كه چيزي خورده است ؟جوابش نه بود ان شب غذا نداشتيم پرسيد چيزي نداريد ؟.سوار ماشين شدم كه برايش غذا بگيرم دلم برايش سوخت كجاي دنيا يك فرمانده لشگر تا ساعت سه صبح گرسنه ميماند گريه ام گرفته بود گفت نمي خواهد در اين موقع در تاريكي بروي دنبال غذا !هر چه هست مي خورم كمي نان خشك بر داشت و اب زد وخورد تا زه بعدش كاغذ هايش را باز كرد و نشست سر كار مخصوص سركار خانم نوري