اي كه از كلك هنر نقش دل انگيز خدايي
حيف باشد مه من كاين همه از مهر جدايي
گفته بودم جگرم جگرم خون نكني باز كجايي
من ندانستم از اول كه تو بي مهر ووفايي
عهد نا بستن ازآن به كه ببندي و نپايي
( بخشي از شعر سراب سعدي)